عشق حاضر جواب من p95

تهیونگ که اینو میفهمه از اونروز به بعد دور داهیون رو خط میکشه ... تا چند ماه بعد که دعوت نامه ‫عروسیه تهیونگ و سنا ، یکی از دوستای خواهر تهیونگ به دستمون رسید من که به شخصه کلی‬ ‫حال کردم ... ولی داهیون اون از همون اولم همش میخواست بین این دوتا رو خراب کنه حتی یه‬ ‫بارم تونست ..
‫اگه اقا وخانوم پارک نبودن زنابود میشد
‫حالا هم میدونم قصدشون واسه اومدن به بوسان چیه! من نمیذارم اینا نقششونو عملی کنن!‬
‫یکم فکریدمو گفتم:‬
‫- حق با توا! اینا خیلی ادمای مزخرفین! منم کمکت میکنم!‬
‫لیسا دستاشو به هم کوبید و گفت:‬
‫- ایول! فقط یه چیز باید با پسرا هم حرف بزنیم تنهایی نمیشه!پاشو ... پاشو بریم بهشون بگیم!‬
‫باز مثل اسگولا برگشتیم تو حال! جیمینی کی خوابش برده؟ اوخی چه بامزه خوابیده گوگولی!‬
لیسا - آیو من برم پیش سوجون ببینم کجا لالا کرده تو هم این جیمینو یه جوری بیدار کن خودت!‬
‫- کی من؟‬
‫- نه په من! د بدو دیگه من رفتم!‬
‫برگشتمو به چهره ی معصومه جیمینی نگاه کردم ... چرا احساس میکنم دوست دارم؟! شاید‬
‫فقط یه عادته! نه! ا ... گفتم یه عادت بگو چشم! اوکی بابا چشم!‬
‫اروم رفتم کنارش رو کاناپه! خب چجوری بیدارش کنم؟ نه نمیخوام بیدارش کنم ... دلم میخواد با‬ ‫موهای خوش فرمش یکم بازی کنم ... ولی اگه بیدار بشه چی؟ بیخیال خوابش سنگینه ... اروم‬ ‫دستمو جلو بردم کردم میون موهاش! وای خدا چقدر این بشر گلابی دوست داشتنیه! داشتم‬ ‫همینجوری شیطونی میکردم که یهو مچ دستم توسطه دستی گرفته شد بعدشم صدای‬ ‫شادش تو گوشم پیچید
هی چیکار میکنی فسقلی؟‬
‫ا ... تو که خوابت سنگین وزن بود! شانسو نگا!هول شدم گفتم:‬
‫- هی ... هیچی!‬
‫شیطون نگام کردو گفت:‬
‫- هیچی دیگه؟ مطمئنی؟‬
‫- ار ... اره خب!‬
‫یه دفعه به سمتم خیز گرفتو شروع کرد به قلقلک دادنم و همینجوری که من داشتم میمردم حرفم‬ ‫میزد!‬
‫- اعتراف کن که داشتی با موهای من بازی میکردی!‬
‫- وای ... ولم کن جیمین خواهش ... میکنم!‬
‫- تا اعتراف نکنی ولت نمیکنم!‬
‫- تو رو خدا ولم کن ...‬
‫نه مثل اینکه دست بردار نبود برای همین به جرم خودم اعتراف کردم:‬
‫- باشه ... باشه اعتراف میکنم ... تو رو خدا ولم کن دلم ... درد ... گرفت!‬
‫بالاخره ولم کردو گفت:‬
‫- از خونت گذشتم ولی به وقتش جبران میکنم خانوم کوچولو!‬
‫خواست از رو مبل بلند شه که یه دفعه با یه لحن خاصی گفتم:‬
‫- جیمین
دیدگاه ها (۵)

عشق حاضر جواب منp96

عشق حاضر جواب منp97

عشق حاضر جواب منp94

عشق حاضر جواب منp93

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷پارت : ۲علامت های جدید ( لانا : * )رفتیمو نشستیم ک...

پاشو دیگه چقدر میخوابی ، چشمامو باز کردم نشسته بود لب تخت ، ...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط